تمام زندگی ما حسناتمام زندگی ما حسنا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

حســــــــــــــــنا عشـــــــــ♥ــــــــق مامان و بابا (✿◠‿◠)

یک روز خوب +این روزهای من و حسناگلی

  روز جمعه 13/10/92 سه نفری واسه ناهار رفتیم بیرون خیلی روز خوبی بود و خیلی هم خوش گذشت  مخصوصا به شما که یه لحظه اروم نمیگرفتی من و بابا هم بهت هیچی نمگفتیم گذاشتیم تا دلت میخواد بازی  کنی ولی بازی شما فقط خاک بازی بود و منم حواسم بود که دستت و تو دهنت نکنی اینجا صدات کردم که بیای ازت کنار دریا عکس بگیرم شماهم اومدی و خودت و لوس کردی که ازت عکس  بگیرم بعدم سریع رفتی که بازی کنی... جدیدا خیلی دختر مهربونی شدی و یه دفعه جوگیر میشی میای من و بابا رو بوس  میکنی حتی اگه تو اوج بازی باشی جمعه هم همینطور رفتی بازی کردی و بعد 20دقیقه اومدی و گفتی  بـــــــــو (بوس) منم نشستم و بوسم کردی بعدم ی...
15 دی 1392

عکسهای شب یلدا

  حسنای شیطون من شب یلدا دعوت بودیم خونه عمو علی و شما کلی اتیش سوزوندی همش درحال فضولی کردن بودی و من و باباهم دنبال شما همیشه وقتی میریم خونه عمو اول میری سراغ کیث و خاموش و روشنش میکنی اینجاهم داری نگاه میکنی ببینی اگه کسی حواسش بهت نیس روشنش کنی از کیث که خسته میشی هی از پله ها بالا و پایین میری یا وقتی بیکار میشی همش میگی آبَ که بریزی رو فرش و بازی کنی کلی شیطونی های دیگه هم کردی که من نتونستم ازت عکس بگیرم دیگه بعد از شام اینقدر اذیت کردی که رفتیم تو حیاط و کیف کردی واسه خودت به قول خودت میخواستی پاپا پات کنی یه ذره آب تو سطل دیدی بیخیال پاپا شدی و رفتی که یواشکی آب ...
4 دی 1392
1